به نام او که........
سلام
پارسال 11 شهریور تازه از شهرستانه ماما ن اینا اومدم و چون مامی اینا هیچ کدوم نبودن رفتم خونه خاله جونی,شب بود
شام خوردیم بعدش منم چون همسر دخی خاله مسافرت بود سوء استفاده کرده و رفتم خونشون!!!!
نصفه شب بود یاسی جون, کوچولوی دخی خاله هم خواب بود...
منم اصلا خوابم نمیومد !!!دخی خاله هم یا خوابش نمیومد که چشاش داد میزد داشت از خستگی پرپر میزد یا اینکه به خاطر من بیدار موند که صحت دومین گزینه بیشتره!!!!!!!
خلاصه ما رفتیم پایه کامپیوتر جونی بعد دخی خاله گفت وبلاگه من اینجوریه و اونجوریه.....!!!!قیافم دیدنی بوود,اخه اصلا نمیدونستم وبلاگ چیه؟؟؟؟همینجوری تو کف بودم که نمیدونم چی شد ییهو تصمیم بر این شد که ما هم جزء دسته ی وبلاگ دارانه متشخص,تحصیل کرده,با فهم و شعور,و.......... بشویم!!!!!میخواستم نگماااااااااا ولی یه جورایی آویییییییییییییییییییزون دخی خاله شده بودم که یالا منم وبلاگ میخوام؟؟؟؟؟؟؟؟؟چرا تو داری من ندارم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟و از این حرکاته ناشایست !اینم راستش بود دیگه
همون موقع بود که بنده صاحبه یه وبلاگه ناناسی و البته ایمیل شدم!!!!!!!واااااااااااااااااااای که چه دورانی بود چه ذوقی میکردم
اولین مطلبم که دیدنیه!!!!به جونه خودم باید یه جایه مهمی لا به لای این امور فرهنگی به ثبت برسه وگرنه حروم میشه!!!!
خلاصه اولین مطلبو با کلی ذوق در کردن با دخی خاله نوشتیم ,,تا این اولین مطلبه ما در وبلاگمون منتشر شد برگشتمو با یه اعتماد به نفس در حد تیم ملی رو به دخی خاله گفتم: پس چرا هیچ کس نظر نمیده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
وااااااااااااااااااااای به جونه خودم دخی خاله اون موقع تو دلش گفته این واقعا انسانه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دومین مطلب و به قول معروف دومین آپم فردای همون روز بود و سومیشم دو روز بعدش!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
تا یکی نظر میداد از ذوق پس میفتادم......!
اکثریت دوست جونیام که ادرس وبمو دارن میگفتن که قلم خوبی داری و خیلی ناناس مبنویسی!منم که متواضع میگفتم خب اینو که خودم میدونم یه چیز دیگه بگیییییییییییییید!!!!!!
سعی کردم نوشته هام همیشه یه چیزی واسه گفتن داشته باشه و این که بعضی اوقات ما رو به فکر فرو ببره!!!!!!
دو سری از مطالبم غمناکه و اونم به دلیل شرایط روحی و بر اثر دلتنگی های کشندم بود(اخه نیست من خیلی نازم به همین دلیلم هم خیلی دلم میگیره و هم دلتنگ میشم)حالا چه ربطی به ناز بودنم داشت نمیدوووووووونم!
و اینکه از این به بعد هم بازم پست های ناناس و غمگین دارم ولی نه تا اون حد که خیلی نگرانتون کردم.
وبلاگمو با اشیاق ساختم و همون طور که خدمتتون عارض شدم روزهای اول همینجوری ییهو میومدم آپ میکردم و کلی می ذوقیدم اما بعد از چندین ماه به دلیل شرایطم نمیتونستم بیام با این که خیلی دوست داشتم اما بعضی اوقات چند ماه یه بار مطالبم به روز میشد(فارسی را پاس بداریم یعنی چی آپ!!!!)
برخی از دوست جونیام ادرس وبمو دارن و میخوام همین جا بهشون بگم که چون محرمم بودید این ادرسو بهتون دادم چون همتون اجی های جیگر خودمییییییییییییییییییید و باید راز دار بمونید!!!!(چه چیزی گفتم دختر و توانایی نگه داشتن رااز!!!!)شوخی کردمممممممممممم !!!!من خودم ایییییییییییییییییییییییییییینقده راز نگه دارم و دوست جونیامم تازه خیلی دوووووووووست دارم!!!
تازه یه عالمه هم واسه دوست جونیام ادای روانشناسانه در میارم(به نکته ی زیر توجه کنیییید!)
وقتی مشکلی براشون پیش میاد میزنگن بهم منم که جو گیر یه چیزایی میگم خودم کف میکنم!!اونام میگن به جونه خودمون تو حیفی!!!!!
خب دیگه بریم سر خاطرات
خاطرات این یک سال
تو این دوران که وب داشتم خیلی اتفاقا واسم افتاد !!!نمیدونم پاقدمش بد بود یا ....ولی کلی بگم که توی این یه سال به اندازه ی یه زنه 50 ساله بزرگ شدم
چیزایی رو تجربه کردم که هیچ وقت دوست نداشتم تجربه کنم
تو این یک سالی که گذشت به اندازه ی یه عمر هم شاد بودم و هم غمگین البته غمش اون شادی رو تحت الشعاع قرار میده
تو این یه سال فهمیدم که هر چی خدا بگه همونه
فهمیدم وقتی خدا یه چیزی رو میخواد ما هیچ دخالتی نمیتونیم توش بکینم
توی این یه سال اتفاقاتی برام افتاد که .....(الان گریم گرفته!!!!) لطفا ترهمتون گل نکنه ها الان خودش بند میاد اخه من به دلیل همون ناناسی اشکم در مشکمهههههههههه!!!
تو این یک سال هم مغرور شدم,هم تحقیر شدم,هم عذاب به توانه بی نهایت کشیدم و هم خدا رو لمس کردم!
امسال هم صبوری کردم هم عجله,هم دلم شکسته شد هم دل شکوندم(ولی بیشتر دلم شکست نمونش همین چند روز پیش که دیگه له شد)
این یک سال کلی تجربه داشت با یه کوله بار خاطره
فقط میتونم بگم یک ساله فوق العاده سخت داشتم
و اووووووووووووووووووووووووووووووووووووه خیلی اتفاقا خیلیییییییییییییییییییی..........!بماند(واسه هر کی تعریف میکنم میگه نمیدونم چی بگم!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟)
خلاصه این که هیچ سالی به اندازه ی امسال تو خاطر و ذهنم نمیونه... !
خاطرات این چند روزه
همین چند روز پیش12 ظهر بود خواب بودم(لطفا بچه ها نخونن اخه خواب تا 12 ظهریکم بد اموزی داره ) شبا تا صبح بیدارم و دیر میخوابم به همان دلیل در طول روز خوابم دیگه!شبا خواب نداارم خب خلاصه خواب بودم که یهو دوس جونیم الی زنگییییییییییید منم که بیتربیت ج ندادم تا یه چند باری زنگید منم که خیلی بیتربیت بازم ج ندادم خب خواااااااااابم میومد خلاصه ساعت شد 2 و من همچنان با عرض شرمندگی خواب تشریف داشتم که ییهو بازم زنگید یه خورده فکر کردم(میدونم بعیده ولی منم بعضی اوقات فکر میکنم)و به این نتیجه رسیدم که نکنه داره میمیره به کمک احتیاج داره بزار جواب بدم!!!!و بالاخره ج دادم سریع گفت مردی؟چرا ج نمیدی؟گفتم نه بابا سرم شلوغه گوشیمو گذاشتم رو سایلنت!!گفت خواب که نبودی گفتم نه بابا یه نگاه به ساعت بنداز بعد حرف بزن!!!!!!!!!!!!خواب کجا بود من اصلا خواب دارم؟؟؟؟؟!!!!هیچی نگفت دیگه...مونده بود!!!!بعد از کمی سکوت گفت:قبوووووووووووووول شدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟من: چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ میگم قبول شدی؟من: توو چی قبول شدم؟؟؟؟؟مگه جوابا رو ندیدی؟ازاد جواباش اومده!وای گرخیدم گفتم راست میگی؟کی اومده من نفهمیدم؟گفت خالی نبند قبول نشدی اره؟من:نه به خدا من اصلا روحمم خبر نداره تو مطمئنی؟اره بابا بدو سریع ببین من اینجا همش دلم شوره تورو میزرنه!!!(اخه رفتن مسافرت)داشتم سکته میزدم نفسم بند اومده بود همش میگفتم اگه قبول نشده باشم چی؟؟؟؟؟واااااااااااااااااااااااای خودمو میکشم!!!هیچی دیگه زنگیدم به دوستم اونم از همه جا بیخبر بالاخره این که الی خانوم کارشناسی ارشد رو با کارشناسی اشتباه گرفته بودن!!!!!!!مردم و زنده شدم اون روز,عبصانی زنگیدم گفتم مگه نبینمت الییییییییییییییی!(چون شبه قبلش به دلیله اینکه دلم شکسته بود خیلی گریه کرده بودم صدام گرفته بود)اونم گفت الهی بمیرم چرا صدات گرفته؟؟؟؟؟من:الی بحثو عوض نکن!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟نبینم غصه بخوریا قربونت برم ؟چی شده دوباره؟تعریف کن ببینم؟من:الیییییییییییییییییییییییییی!اونم همچین خودشو زده بود به اون راه که بیا و ببین!گفت:جانم؟من نگرانتم خلاصه جوابا اومد خبرم کن تق گوشی رو قطع کرد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
کلی بگم من شب و روز با دوستام درگیرم(همه داغوووووووووووون عین خودم) منم از این بلاها زیاد سرشون میارم اخه
تولد
خب دیگه نوبتی هم باشه نوبته تولده!!!تولد وبلااااااااااااااااااااااااگ جوووووونیم!!!
تولد تولد تولدت مبااااااااااااااااااااااااااااااااااااااارک
هووووووووووووووووووووووووووووووووووورا
بچم رفته تو یه سالگی...الهی بابات فداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااات شه(به من چه!!!!)ای وای هواسم نبود بچم بابا جونی نداره که!!!!
عیبی نداره مامان جونی که داااااااااااااااااااااااااااااااااره اصلنشم بابا هم نمیخواااااااااااااااد
الهی بچم زودتر بزرگ شه چیه یه سال؟؟؟؟نه خوبه من خودم دوست دارم بچه ها تو همون یه سالگی بمونن!!!!!(اخه بامزه ترن)
خب یه بار دیگه همگیییییییییییییییییییییییییییییییییی بگید
تفلد تفلد تفلدت مبااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااارک
کادوهاتونم بی زحمت بدید خودم واسه بچم نگه میدارم مامانشم دیگه
الهی بمیرم بچم یه مامانه لوووووووووووووووووسی داره که نگو
راستی حسه رسم محیا جونی رو هم ندارم از این به بعد کمتر رسم محیا جونی رو مشاهده میکنید(خیلی اعصاب میخواد خب)منم که بی اعصااااااااااب!
تشکر=از همه ی شما ناناسیا که تو این مدت باهام بودین با شادیام شاد میشدید و وقتی غم تو دلم بود دلداریم میدادید(خیلی عشقید به خدااااااااااااااا)یه عالمه عاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااشقتونم
تشکر ویژه=معلومه دیگه از تارا جونی دخی خااااااااااااااااااااله ی جیگر و خوشگلم بابت هدیه کردن این وب بهم و اشنا کردن من با این دنیای مجازی(خیلی دوست دارم اجی)
توجه توجه=لطفا به وبلاگ تارا جونی دخی خاله ی گلمم توجه به عمل اورید که بسی بسیاااااااااااااااااااار زیباست
اینجا(گلایه) رو شما لازم نی بخونید واسه دل خودم نوشتم و اونی که باید بخونه خودش میخونه!!(آفرین که نمیخونی)
گلایه=نمیدونم واقعا چی باید بگم؟جوری باهام حرف زدی که انگار دوشمن خونیتم,انگار داشتی با عزرائیل حرف میزدی!!!خوووووب دلمو شکوندی,خوب مچالش کردی و انداخنیش دور...ممنون از این که گفتی غلط کردی که وارد......!!!!!خیلی ممنون خوب مزد زجرامو دادی دوست خوب.خیلی خوب جوری که هیچ وقت فراموش نمیکنم.
(خیلییییییییییییییییییییییییییییییی فوضولی بیتربیت!!!)خوبه تاکیید کردم نخون!!
خیلی دعام کنید به خصوص موقع افطاااااااااااااااار(من که خودم موقع افطار از گشنگی دیگه به خودزنی میفتم!!!!شما رو نمیدونم!در هرصورت منو یادتون نره)
به درخواست=میشه واسه مامانجونم(مادر بزرگ) به فاتحه بگی؟(خیلی ممنوووووووووووووووون)
خیلی حرف زدم(خب ویژه نامه بود دیگه) به هر حال اگه خوشتون اومد که هیچی ولی اگرم خوشتون نیومد اصلا مهم نی (چون مطمئنم خوشتون اومده گفتماااااااااااااا)اعتماد به نفسه کاذبه دیگه!!!!!
من از این به بعد فقط به دوستانی خبر میدم که لینک شدن(اگه دوست دارید بگید بلینکمتون البته دوطرفه ها خوشحال میشم)
واااااااااااااای یه خبر خوش: میخوام با یه خداحافظی خوشحالتون کنم وبروم دیگر.
خداااااااااااااااااااااااااحافظ(فعلا)
عقل گفت دشوار تر از مردن چیست؟عشق فرمود:فراق از همه
دشوار تر است... !
چرا دیگه نمیشه خصوصی پیام فرستاد؟
سلام دوست خوبم محیا عزیزم
ممنون که بهم سر زدی و تو جشن تولد وبلاگم حضور پیدا کردی
باز هم بیائید اون ورا [گل][قلب]
سلام
امیدم هست
منتظر ش
سلام
تو انگار خیلی گرفتاری؟
وقت کردی یه سر بزن
سلام عزیزم خوبی؟؟؟
اِا خیلی وقته منو لینکیدی؟؟!!![
آخه من هر وقت میام لینکمو نمیبینم فقط 4 تای اولی مشخصا فک کنم مرورگرم مشکل داره...ببخشید عزیزم
موقعی که این نامه را دریافت می کنید کسی راکه دوست دارید ببوسیدومنتظریک معجزه باشید.
این نامه برای خوش شانسی شمافرستاده شده است نسخه اصلی درکشورانگلستان می باشد.این نامه9باردردنیاچرخیده است شانس برای شمافرستاده شده است ظرف مدت 4روزپس از دریافت این نامه اخبارخوشی را دریافت خواهیدنمود به شرط آنکه شماهم به نوبه خود آن رابرای دیگران ارسال نمایید.این شوخی نیست باارسال آن شما خوش شانسی خواهید آورد پول نفرستیدکپی ها رابرای اشخاص بفرستید که فکرمیکنیدبه شانس احتیاج دارند.این نامه را نگه ندارید.این نامه راظرف مدت 96ساعت ازدست شما خارج شود.
یک افسر آر.آ.پی.هفتاد هزاردلاردریافت نمود.جرلبرن ده هزار دلار دریافت نمود ولی چون این زنجیرراشکست آن را ازدست داد. درهمین حال درفیلیپین جین ولنز به دلیل اینکه این نامه رابه جریان نینداخت6روزپس ازدریافت آن همسرش راازدست داداگرچه قبل از مرگ همسرش775هزاردلاردریافت نموده بود.حتماُ20 کپی بفرستیدو ببینیدکه ظرف مدت 4روزچه اتفاقی می افتد. این زنجیره از ونزوئلا شروع شدواین نامه ازبانرک آنتولی پیگیری وبه میلیونری در آمریکای جنوبی نوشته است. ازآنجاکه این کپی باید در سراسرجهان بگرددشماباید20کپی تهیه نموده وبرای دوستان وهمکارانتان بفرستیدپس از چند روزشمایک سورپریزدریافت خواهیدنموداین یک حقیقت است حتی اگرشمایک شخص خرافاتی نباشید
سلام
عیدت مبارک
سلام
تو بازیت گرفته؟
هر از چند وقت قایم موشک بازی میکنی؟
چرا نیستی؟
سلام عزیزم آپم بدووووووووو بیا
منتظرتمااااااااااا
سلام
خوبی
منتظر جوابم گل؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
*******اپم************منتظرم[گل]
سلام
وبلاگ قشنگی داری منم یه وبلاگ دارم موضوعش اقتصادیه یه سر بزن نظرت رو هم برام بذار اگرم دوست داشتی منو با اسم همه چیز درمورد اقتصاد لینک کن منم تورو لینک میکنم فقط بگو با چه اسمی؟
[لبخند]
سلام خانومی
تولدش مبارک
انشالله که امسال سال خوبی باشه.
قبول توی دانشگاه مبارک .
سلام محیای عزی
منم یکسالگی وبت رو تبریک میگم
ایشالا جشن صد و بیس سالگیش رو بگیری
آپت طولانی بود ولی به قول خودت ویژه نامه بود دیگه
منم که دیر به دیر میام با یه وقت محدود واسه خوندن وب دوستان
ولی چون شما بودی همشو خوندم
همیشه ایام ایام دلت شاد و لبت خندون باشه دوست ناناسی من
تا بعد........................
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
تولدههههههههههههههههههههههههههههههههه
عزیزم ۱۱ مهر تولده تا اون موقع تنهام ن زار لطفا به دوستانت هم خبر بده مرسییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
عارفه هستم تولد داداشمه
اپم
خوشحال میشم سر بزنی.[بوسه]
سلام خانومی
چه خبر از دانشگاه؟
صفری درستا بخون!!!!!!!!!
اپ کردم...
3 تا...
بیا بخونشون...
[بوسه]
سلام دوستای عزیزه گلم من پویا هستم و میخوام که شما دوسته عزیز رو به وبلاگم دعوت کنم تا لحظاتی رو با مطالبه ما باشید.دوسته خوبم در این وب شما میتوانید هر اطلاعاتی راجبه سیلنت فرح/متین2حنجره/سالومه/و با حضوره خودم کسب کنید.میتونید آهنگ های منو دانلود کنید و بهم نظرتون رو بگید.درضمن زندگی نامه و حرفای من به شما دوستای گلم هست.
www.p-m2h.blogfa.com
سلام گلکم آپیدم
توِِیه بی معرفتم که نیستی بیادلم واست تنگیده
سلام
خوشحالم که دوباره بهم سر زدی
در رابطه با ادرس جدید : چو دانی و پرسی سوالت خطاست
حالا من انقدر غریبه شدم که برای معرفی آدرس جدیدت ازم سوال میکنی؟
بیام بزنم تو سرت ؟
مواظب خودت باش
سلام ...
اپم
دیر نکنیا...
سلام
امیدوارم حالت خوب باشه
هرزمان که وقت کردی بیا پیشم
دیگه دارم نگران میشم
از طرف یه داداش منتظر
سلام
گل باشی و پایدار